تشکچه ای که پس از دم کردن برنج در روی دیگ می گذارند، در موسیقی آوازه خوانی که به متابعت آوازه خوان دیگر آواز بخواند تا او نفس تازه کند، در موسیقی آوازخوان
تشکچه ای که پس از دم کردن برنج در روی دیگ می گذارند، در موسیقی آوازه خوانی که به متابعت آوازه خوان دیگر آواز بخواند تا او نفس تازه کند، در موسیقی آوازخوان
که دم او کج است. که دمی کج دارد، کژدم. عقرب. شبوه. دم کژ. (یادداشت مؤلف). رجوع به کژدم شود، قسمی امرود. نوعی گلابی پیش رس. (یادداشت مؤلف) : دمش کجه گلابی، مال کرجه گلابی (از تداول عامۀ فروشندگان میوه). و رجوع به گلابی و امرود شود
که دم او کج است. که دمی کج دارد، کژدم. عقرب. شبوه. دم کژ. (یادداشت مؤلف). رجوع به کژدم شود، قسمی امرود. نوعی گلابی پیش رس. (یادداشت مؤلف) : دمش کجه گلابی، مال کرجه گلابی (از تداول عامۀ فروشندگان میوه). و رجوع به گلابی و امرود شود